خواهرش پانزده سال است که وقتی خبر تلویزیون را می بیند فوت کرده است ...
جوزا بیانچی سالها پیش در جریان حمله تروریستی در قطار کشته شد. برای همیشه رفته. این همان چیزی است که خواهرش ، کیت ، یک پزشک متخصص بیماریهای آمریكا در سانتا كروز ، همیشه اعتقاد داشته است. با این وجود تمام طول می کشد تا چند ثانیه آزار دهنده قلب برای بالا بردن جهان کیت. پوشش زنده از آتش سوزی یک باشگاه در اوکلند ، تصویری از یک زن را که از طریق دود و زباله ها گیر می کند ، گرفته است. شباهت او با جوزه باورنکردنی است. و غیرقابل توصیف. با کم شدن احساسات - غم و اندوه ، از دست دادن و عصبانیت - کیت بالاخره فرصتی برای استراحت می دهد: با یافتن خواهری که دروغ می گوید.
کیت پس از ورود به نیوزیلند ، سفر خود را با خاطراتی از گذشته آغاز می کند: روزهایی که با جزی در ساحل گذراندید. از یک پسر نوجوان گمشده که جزئی از خانواده آنها شده است. و از تروایی است که کیت و جوزی را در کل زندگی خود تعجب کرده است.
حال اگر دو خواهر به اتحاد مجدد بپردازند ، تنها با کشف اسرار طولانی دفن شده و روبرو شدن با حقیقت ویرانگر است که آنها را خیلی طولانی از هم دور نگه داشته است. برای بازیابی روابطشان ، شاید مجبور شوند همه چیز را از دست دهند.